نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

دل نوشته های مادری و بازم خبرهای این ماه

      بازم یه سلام عشقولانه به باقلوای خودم پسرکم ،محمد منصور جان ،مینویسم برایت چون میدونم میرسه روزی که دلنوشته های مادرتو بخونی و بتونی  این عشقی که به تو دارم رو بهتر لمس کنی و بدونی که مادرت فقط و فقط به عشق تو و برای تو مینویسه ، پسرم ، عزیزم ، روحم ، جانم ، نفسم و زندگیم . امیدوارم که بتوانم حس شیرین بودنت رو ماندگار تر کنم محمد منصور جان ، اینو بدون که مادرت برای تو و آجی نیلوفر  جان می دهد و تمام باور و هدفم خوشبختی و سعادت برای شماست مینویسم تا در آینده بدانی که چقدر دوستتان دارم و دیوانه وار می پرستمتان   عزیز مامان همون ...
16 اسفند 1391

خبر های خوش بیاد ماندنی

سلام باقلوای مامان     بازم دیر برات شروع به نوشتن کردم ولی این بار  خبر خیلی داغ و  خوشی رو می خوام  برات بنویسم و بعد از این خبر، تمامی مطالبی رو که   برات اتفاق افتاده   مینویسم من خیلی خوشحالم و انگار دارم بال در میارم و نمی دونم که این خبر خوب رو از کجا ،شروع  به نوشتن کنم بالاخره بعد از سخت گیری های                       زیاد خاله زهره برا ازدواج ،  این بار به خواستگارش جواب رد نداد و بالاخره...
8 اسفند 1391
1